قدیم ها همه چی خوب بود همه چی پاک بود و بی ریا .
دوستی ها واقعا دوستی بود , عشق ها واقعی و ماندگار بودند , احترام به بزرگترها بی ریا و واقعی بود اصلا همه چی ساده و بی آلایش و پاک بود حتی عبادت ها هم خالصانه تر بود …
جامعه فوتبالی هم با تاثیر از جامعه کلی زیباتر بود , پاکتر بود و عاشقانه تر بود . قلم ها پاک بود , داوری ها پاک بود قراردادها صاف و ساده و مشخص بود و لیدرها هم پاک و بی ریا تر بودند .
لیدر و بوقچی تیممون سهراب سرابی (همان سهراب بوقی خودمون) بود . بی ریا و بی چشمداشت برای عشقش بوق می زد . سهراب شاید شعرهای ریتمیک بلد نبود ولی همین که بوقشو میزد چند هزار نفر سه دست میزدن و میگفتن ss یا حمله .
این اواخر مسخرش میکردن چون پیر بود و شعر زیادی هم بلد نبود ولی عاشق بود . ندیده بودیم سهراب به تماشاگر فحش ناموس بده که فلان شعار بگو یا فلان شعار نگو . آنقدر بی ریا بود که با شعار ((مربی تیم ملی سهراب باید گردد)) سر ذوق می آمد , انگار همه دنیا را به او داده باشی .
اینروزها سهراب ناخوش احواله و البته جاشو بوقچی های دیگری گرفتن , بوقچی هایی که گاها ابزار دستشان فقط بوق نیست چیزهای خطرناک دیگر هم در دست دارند . شعار ندید فحش ناموس میشنوید و باید چیزی رو بگی که آنها دوست دارند .
البته الان هم بوقچی و لیدر خوب و عاشق کم نداریم ولی اون قدیم ها جنس بوقچی ها هم طور دیگری بود جنسشون پاک بود و بی ریا , بی ریا و عاشق از جنس سهراب ها و داوود جورابلو ها .
انتظار نداریم بوقچی ها پاک پاک شوند چون همه چیزمان به هم میخورند از قلم های ناپاک تا قراردادهای ناپاک و داوران ناپاک و…
هادی صاحب خواجه – آبی پوشان