✍️ محمود فخرالحاج
🔹اگر بگوییم در طی یکسال اخیر با اتفاقاتی که برای تیم استقلال رخ داده است هوادار پیرترین سال عمر خودش را سپری کرد هرگز اغراق نگفته ایم.. شاید تیم توانست در دو جام دو نایب قهرمانی بیاورد اما اتفاقاتی که رخ داد و باعث شد در طی یک فصل دو سرمربی و یک کمک مربی و دو مدیرعامل و چند سرپرست در تیم جا به جا شوند باور کردنی نبوده و نیست.
🔹عمر حضور استراماچونی کمتر از یک نیم فصل بود اما رفتن به یکباره و غافلگیر کننده اش و سپس سکوت چندین ماهه اش پس از جدایی تلخ، هر بار که اسمی از او به میان می آید تن و بدن هوادار به لرزه در می آید.. بین آمدن و نیامدن، بین یادآوری خاطره های شیرین کوتاه مدت و شاید تکرار دوباره شان..
🔹استقلال سرمربی دار شد و توانست حتی به نایب قهرمانی لیگ برسد و به فینال جام حذفی برسد اما در تصاحب جام قهرمانی ناکام ماند، اما هوادار همچنان استراماچونی را فراموش نکرد.
🔹اما غرض از بیان زخمی که هر بار تازه می شود، این استوری های گاه و بیگاه مردیست که هوادار هر چقدر هم که می خواهد او را فراموش کند اما نمی شود..
🔹استراماچونی مدتها بود در سکوت به سر می برد تا آن جار و جنجال بازگشت دوباره اش و افشای قرارداد و مذاکره های خیالی مدیران وقت با ایشان، همه و همه باعث زنده شدن دوباره داستانی شد که هوادار بین امیدواری و ناامیدی بلاتکلیف ماند.
🔹استراماچونی هنوز هست حتی از راه دور، هنوز در هیچ تیمی مشغول به کار نیست، و هر بار با استوری هایی که می گذارد، از حضورش روی نیمکت استقلال، از درددل کردن احساسی با هوادار استقلال، از تبریک به غلامپور و…و… به مانند زخمی عمل می کند که هر بار تازه می شود، هر بار که می خواهیم فراموش کنیم و باز سر باز می زند.