این پیام منو از زیر آوار فرو ریخته استقلال می خوانید .
من هادی صاحب خواجه زیر این آوار هنوز زنده ام و برای استقلال و برای این خرابه قلم میزنم .
زیر این آوار خفه می شوم ولی هنوز به باز شدن دریچه های امید , امیدوارم . یعنی فکر میکنم هنوز امیدی هست . درسته خیلی ها تو این مسیر مردن و زیر آوار ماندن ولی هنوز هستیم چند نفری که تا نفس آخر به زندگی امید داریم به بیرون آمدن از زیر آوار بزرگی که رویمان ریخته شده است .
اینجا به طرف هرکسی دستمونو دراز میکنیم و انتظار داریم دستمونو بگیره و از زیر آوار بیرونمون بکشه بدتر یک مشت خاک اضافی رومون میریزه و امیدهامونو کمرنگ میکنه .
بزرگی نامی از این حوالی رد میشد مشخصات خواست براش زودی ارسال کردیم نه من خیلی از کسانی که زیر آوار بودن فکر کردیم میخواد آمار زیر آوار مانده ها رو در بیاره و دستمونو بگیره و بیرون بکشه ولی اونم یک مشت خاک روی صورت و دهانمان ریخت که صدایمان اصلا در نیاد .
از کنار این آوار آندو و جپاراف و سجاد رد میشدن صداشون کردیم اونا مرد بودن وایسادن که دستمونو بگیرن و بیرونمون بکشن ولی چند نفری اومدن نگذاشتن , گفتن اینها باید زیر آوار بمونن باید خفه بشن تازه سجاد رو هم سوار تراکتور کردن و با تراکتور از این حوالی دور کردن .
صدا و سیما از این حوالی رد میشد روزنه امید داشتیم فریاد زدیم که داریم زیر آوار میمیریم ولی هرچی بیشتر داد زدیم اونها ولوم صدای ما رو پایین و پایین تر آوردن .
مردمی هم اون بالا هستن که میخواستن به ما کمک کنند ولی اونها هم عشق سلفی داشتن . اومدن در کنار این آوار چند تا سلفی گرفتن و رفتن .
من از زیر این آوار دارم فریاد میزنم تا آخرین نفسم هستم و برای خروج از زیر آوار تلاش میکنم و بعد اون این آوار خواهیم ساخت . بعد اینکه آوار درست شد و شد محل کسب و کار و روزی , خیلی ها خود به خود خواهند آمد و اینجا آنقدر شلوغ خواهد شد که دیگر نیازی به ما نخواهد بود . بیرون آمدن از زیر این آوار و ساخت دوباره اینجا با ما و ممبر گیری و کسب در آمد از کنار این آوار با شما .
راستی اگر پدر بود باز اینجا فرو میریخت ؟ اینجا که بی پدر شد اول آتش گرفت و بعد فرو ریخت . فرو ریخت و ما مانده ایم در طبقه منفی ۲ این آوار ولی باز خدا رو شکر که پدر بیرون رفته بود و زیر آوار نماند . زیر قبر ماندن راحت تر از زیر آوار اینجا ماندن است .