🔹 قرار بود در این یادداشت آخر سالی از تیم محبوبم استقلال بنویسم اما تعطیلی دراز مدت و نامعلوم بازیها و اتفاقات تلخ و باور نکردنی یک ماه گذشته تمام ذهنیت های حقیر نگارنده را در مورد نوشتن یادداشت آخر سالی نسبت به تمام سالهای گذشته تغییر داد و متفاوت کرد و چنین تصمیم گرفتم بنویسم تا شاید اولین یادداشت سال ۹۹ کمی روشن تر و شیرین تر از این یادداشت باشد.
🔹برای نوشتن یادداشت آخر سالی دل و دماغ میخواهد که متاسفانه نداریم…هر چند تمام سال ۹۸ به همین یک ماه اخیر خلاصه نمی شود و از ابتدای سال تا اواسط بهمن ماه هم جزو همین سالی هستند که دارد در سکوت و ترس و اضطراب به پایان می رسد.
🔹مثل هر سال در این روزهای پایانی تصمیم به نگارش یک یادداشت آخر سالی می گرفتیم و برای آن از هفته ها قبل تر برنامه ریزی می کردیم که چه بنویسیم و چگونه بنویسیم و سالی که گذشته است برایمان چگونه سپری شد؟
🔹اما امسال مثل هیچ کدام از سالهای گذشته نیست.. شاید تورم، شاید گرانی، شاید اضطراب ها و استرس ها همچنان ادامه دار بوده اند مثل تمام سالیان گذشته.. نه گرانی به سامانی رسید و نه توانست استرس ها را کمتر کند بلکه در این آخرین ماه پایان سالی استرس مرگ را هم برایمان به ارمغان آورد.
🔹استرس در خانه ماندن، اضطراب بیمار شدن، ترس از مرگی که اینگونه به زندگی پایان دهد و…و…
🔹یادداشت آخر سالی هیچ طعمی ندارد، نه شیرین است که بالطبع اینگونه نیست و نه تلخ است که تلخ تر از این هم شاید بوجود آید و آن را داشته باشیم و نه ترش و ملس و بی مزه است که… (بگذریم).
🔹هر چه هست در این سکوت، در این خلوتی کوچه ها و خیابان ها، در این موج خبرهای ناامید کننده و مرگ و میرهای نزدیکان مان تنها و تنها یک چیز بیشتر از همیشه نمایان می شود و آن ذکر خداست.
🔹این نه شعار است و نه تبلیغ.. نه خود شیرینی است و نه تعریف.. واقعیتی است که ما آدم ها هر زمان که به مشکلی و بن بستی می رسیم تازه به یاد آن می افتیم در صورتی که کاش همیشه به یادش می افتادیم.
🔹همیشه به یاد داشتیم که خدایی آن بالا هست که هم گرانی ها را می بیند و هم استرس ها را، هم جیب خالی پدر را می بیند و هم آن بیمار روی تخت بیمارستان را..
🔹اگر از این سمت عزیزی را از ما می گیرد و ما را در غم از دست دادن آن به سوگ می نشاند، از سمتی دیگر فرزندان تازه متولدی را به ما می دهد که ببینیم و بدانیم که زندگی همچنان ادامه دارد.
🔹زندگی همچنان به راه خودش ادامه می دهد، چه با آسمانی شدن یک عزیز و چه با زمینی شدن عزیزی دیگر.
🔹هر چند توجه به آن و لمس واقعیت این چنینی در این برهه زمانی شاید برای برخی ها چیزی شبیه به خنده باشد و غیر واقعی، چون پاک کردن این اشک ها و التیام شکسته شدن قلب هایی که هنوز فقدان عزیزانشان را باور ندارند نه با یکی دو جمله و نه یکی دو روز به این سادگی ها التیام بخشیده نخواهد شد.
🔹باید زمان بگذرد.. باید عقربه های ساعت همچنان به حرکت خود ادامه دهند و صبح به شب برسد و شب به صبح تا باز باور کنیم که زندگی همچنان ادامه دارد.
🔹زندگی تنها به این یک ماه و دو ماه و شاید سه ماه پیش رو خلاصه نمی شود.. تازه در این سکوت کوچه و خیابان ها و اضطراب خبرهای تلخ و نگران کننده بیشتر آدمی به اصل زندگی و وجود خدا پی می برد و ایمان می آورد.
🔹پس یادمان باشد که این روزها و هفته ها چه بخواهیم و چه نخواهیم خواهند گذشت و به یک چشم برهم زدن اردیبهشت و خرداد و حتی تیر ماه ها خواهند رسید و ما اسفندماه تلخ خودمان را یادآوری خواهیم کرد و برایش نوشتنی هایی از نو خواهیم داشت.
🔹آغاز سال نو، سال ۹۹ را به همه شما عزیزان تبریک عرض می کنم، و از خداوند متعال آرزو دارم که سال جدید را سالی پربرکت و با آرامش و سلامتی را برای ملت ایران قرار دهد و این روزهای سخت و طاقت فرسا را به زودی زود از سر همه ما به سلامتی بردارد.. الهی آمین🙏
✍️ محمود فخرالحاج