جانمان به لب رسید تا بردیم

🔹در هفته ای که سکوت و سردی خاص و قابل توجهی بر جامعه و فوتبال کشور نشسته است، در یک بازی سرد و کم رمق و بی روح جانمان به لب رسید تا به برد رسیدیم.
🔹گل اول استقلال و بازی با سر و صدای ذوبی ها با اعلام درستی گل توسط داور گذشت و پنالتی دوباره برای استقلال و توپی که وریا پشت آن ایستاد دوباره ترس و اضطراب را به دلمان وارد کرد تا پس از به تور نشستن توپ نفسی به آرامی کشیدیم.
🔹از گل دوم و تساوی دقایق آخر بازی توسط ذوب آهن که مثل آب سردی بود بر پیکر خسته و بی جان مان که هرگز این بازی را دوست نداشتیم و داشتیم از نتیجه بازی مأیوس می شدیم که پرچم کمک داور به دادمان رسید و گل دوم ذوبی ها به بهانه آفساید مردود اعلام شد تا بتوانیم همچنان با یک گل اختلاف به تثبیت برد دلخوش باشیم.
🔹بازی دقایق آخر و سرد و ساکت خودش را پشت سر گذاشت و با سوت داور به پایان رسید تا در هفته ای که هرگز دوست نداشتیم اینطور آغاز شود و با سکوت و بی روح به پایان برسد تنها و تنها به بهانه این برد به آن خوشبین باشیم.
🔹در مورد این بازی بیشتر از این نمی شود نوشت چون اصل مطلب و نوشتنی ها از حواشی آن و اتفاقات قبل آن نشأت گرفته است و اگر قرار بر نوشتنی هم باشد باید از حاشیه هایش نوشت که فعلا در این مقال نمی گنجد.

✍️ محمود فخرالحاج

تلگرام استقلال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.